
زمینه :
دکتر هادی خانیکی در دومین نشست گفتوگوی انرژی با موضوع «نقش آموزش و ارتباطات سازمانی در بهرهوری انرژی» با اشاره به تجربیات کمپینهای کاهش مصرف آب و یا انصراف از یارانه به پژوهشهای انجامشده در این حوزه اشاره کرد و دو عامل کاهش سرمایه اجتماعی و تغییر نظام ترجیحات ارزشی را زمینهسازی عدم موفقیت کمپینهای فوق دانست. خانیکی با اشاره به اینکه کاهش سرمایه اجتماعی به معنای نداشتن باور به سیاستگذاران و برنامهریزان و دیدن نیمکاسههای فراوان زیر کاسه کمپینهاست و همچنین اشاره به تغییر نظام ترجیحات ارزشی به مدل ترجیح منافع فردی به منافع جمعی تاکید کرد تا گفتوگوی همگانی با هدف رسیدن به فهم مشترک صورت نگیرد و تا مخاطبان کمپینهای مختلف را به عنوان مشارکتکنندههای فعال برای حل مساله نبینیم، رسیدن به موفقیت امکانپذیر نیست.
لزوم رسیدن به فهم مشترک
خانیکی در ابتدا به شکاف میان فضاهای تخصصی و فضای عمومی بر سر اولویتهای موجود اشاره کرد و گفت: در فضای آکادمیک و تخصصی بحث جالشهای زیستمحیطی به عنوان یک مساله جدی برای بشر در قرن حاضر مطرح شده است. اما اینکه جقدر این مساله از آکادمی و حوزه تخصصی به میان جامعه آماده است در خور توجه است؟
وی در ادامه اشاره کرد که: ما فاصله زیادی با زمانی که محیط زیست در میان چالشهای جدی جامعه ما به شمار رود، نداریم و این مسأله وقتی مهمتر میشود که میبینیم مطابق پژوهشهای آیندهپژوهی صورت گرفته در ایران، در سال ۱۳۹۵ در میان ۵ مسأله جدی که جامعه نسبت به آنها حساس شده است. دو مورد به محیط زیست مربوط است: یکی آلودگی هوا و دیگر کمبود آب.
هادی خانیکی با اشاره به بحرانهای مختلف محیط زیستی مانند مصرف بیش از حد آب تا فرسایش خاک تا آلودگی آب و هوا و چه نازک شدن لایه ازن به اهمیت مساله عامل انسانی اشاره کرد و گفت: همه اینها ناشی از تاثیرات منفیای است که انسان بر سلامت و بقای خود گذاشته است و حال سؤال ما این است که در نسبت میان صنعت و محیط زیست چطور میتوانیم به فهم مشترک میان صاحبنظران و مخاطبانشان برسیم.
خانیکی سپس تلاش کرد از منظر ارتباطات و علوم اجتماعی به این سؤال پاسخ دهد. به گفته او مهمترین مسائلی که در سطحی جهانی و ملی در مورد توسعه مطرح میشود این است که چگونه یک مساله ملی شکل بگیرد و اینکه چگونه چیزی که برای ما مهم است، برای جامعه مهم شود و همه افراد در جریان آن قرار گیرند؟
خانیکی تأکید چندباره داشت که «باید در مساله توسعه به فهم مشترک رسید». او برای نمونهای به تجربهای قدیمی در ایران اشاره کرد و گفت: «در این حوزه میتوان به تجربه «مدل توسعه انتخابی» که پیش از انقلاب در استان لرستان مطرح شده بود، اشاره کرد. دکتر مجید رهنما با پیشبرد این پروژه و طرح آن در یونسکو، معقتد بود اگر سالها هم طول بکشد تا فه ممشترکی بین ذینفعان توسعه شکل بگیرد باید این زمان را تحمل کرد تا برداشت واحدی از توسعه رسید. نمیتوان با برنامههای از بالا به پایین و بروکراتیک نمیشود، فهم برنامهریزان را به جامعه منتقل کرد».
هفتگام برای رسیدن به فهم مشترک
خانیکی در ادامه سخنانش هفت گام برای تبدیل مساله بهرهوری انرژی در صنعت به یک فهم عمومی و ملی پیشنهاد کرد. به گفته خانیکی، گام اول رسیدن به مساله مشترک است. زیرا به دلیل غلبه ارتباطات عموی و ضعف ارتباطات شبکهای معمولا مسائل آنچنان که در ذهن برنامهریزان است به سطح جامعه منتقل نمیشود. روشنترین مثالها در این زمینه مساله آب یا مساله یارانهها در سالهای اخیر هستند. در دو سال گذشته دو کمپین بزرگ نه به یارانه و ضرفجویی در مصرف آب به راه افتاده بود که به گفته دکتر خانیکی نه دهکهای بالا از یارانه دست کشیدند و نه مصرف آب کاهش یافت. دلیلش هم این بود که ذهنیت عمومی واحدی از موضوع وجود نداشت و سطوحی از جامعه مسأله را مسأله دولت میدانستند و یا پشت کاسهها دنبال نیمکاسههایی دیگر بودند. حتی وقتی گروههای مرجع اجتماعی هم وارد کمپینها شدند مساله حل نشد، زیرا فهم مشترک از مساله شکل نگرفته بود.
خانیکی در ادامه گفت گام دوم افزایش آگاهی است. ایران از منظر محیط زیستی در موقعیت خوبی قرار ندارد، اما آیا نسبت به این سه مسأله آگاهی به گونهای هست که منجر به کنش شود؟ پاسخ منفی است و دلیل آن در گام سوم است: پایین بودن سطح سرمایه اجتماعی.
خانیکی در اعریف سرمایه اجتماعی گفت: «سرمایه اجتماعی ارزش افزوده حاصل از نوعی تعامل میان افراد و کنشگران و سازمانها و جامعه و سطوح مختلفی است که از میان این آمدوشد میزان اعتماد و همدلی و احساس مسؤولیت اجتماعی و باور به بازی برد-برد و تصور مثبت نسبت به حاکمیت شکل میگیرد.»
او درباره سطح سرمایه اجتماعی با اشاره به پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان گفت: «نتایج این پژوهش نشان می دهد که متاسفانه میزان اعتماد و همدلی و کمک به دیگران و تصور مثبت نسبت به دیگری و باور به بازی برد-برد کاهش یافته است. البته در سطح خانواده و جوامع سنتی و روستاها و شهرهای کوچک وضع سرمایه اجتماعی بهتر است ولی بدترین وضع سرمایه اجتماعی را شهرهای بزرگ و جوانان و تحصیلکردگان دارند و در مقابل تحصیلات بالاتر و سن کمتر با کاهش میزان اعتماد و مشارکت همراه است و باید در این بخشها به فکر بود.»
وی همچنین روی دیگر سکه کاهش اعتماد اجتماعی را تغییر نظام ترجیحات ارزشی دانست و گفت: «تحقیق دیگری که در ایران صورت گرفته است نشان میدهد نظام ترجیحات ارزشی تغییر یافته است و به ترجیح منافع شخصی به منافع جمعی متمایل شده است و منفعت خواص و نزدیکان به منفعت جمعی و ملی ترجیح داده میشود». خانیکی تأکید کرد که «پیش از توجه به نیازهای فناورانه باید به تصحیح این بخش از مناسبات و رفتارها توجه کرد، زیرا کاهش سرمایه اجتماعی میان گروههای نوآور و گرایش به فردیت و ترجیح منافع فردی نشان میدهد بیش از این که به نیازهای فناورانه توجه کنیم باید به ترمیم این بخش از نگرشها و مناسبات توجه کنیم. پیش از هر اقدام مناسبی که صاحبنظران و برنامهریز صنعتی به آن توجه میکنند، باید به کانتکستها و زمینهها توجه کنند. اگر اعتماد و مشارکت نباشد هر اقدام فناورانه در محدوده سازمان و تکنولوژی باقی میماند».
دکتر خانیکی در ادامه به مطالعه موردی انجام گرفته در حوزه صنعت اشاره کرد. پژوهشی که در آن موانع بهرهوری انرژی در سازمانهای صنعتی ایران بررسی شده بود و فهرستی از این موانع آمده شده بود: موانع تکنولوژیک، مدیریت غیر متعهد به مباحث انرژی، فقدان مدیریت یکپارچه، نبود تیمهای تخصصی انرژی در سازمانها، کمبود دانش، آموزش، کمبود یا نبود آگاهیهای کلیدی در حوزه بهرهوری انرژی، نظام بروکراتیک و غیرمشارکتی سازمانهای صنعتی، پایین بودن مسؤولیت اجتماعی در سازمانها و کارکنان صنایع، بیتوجهی به ارتباطات انسانی در سازمان، تکیه صرف بر فنآوری و تصور اینکه با وارد کردن فناوری مسائل حل میشوند، نبود نظام انگیزشی در سازمانها، ضعف نهادهای مدنی و ترجمه نشدن فعالیت این نهادها به زبان فنی و تخصصی و ماندن در سطح کنشهای سیاسی و اجتماعی.
خانیکی در ادامه گفت که بخش زیادی از این عوامل به هزینه و تکنولوژی ربطی ندارند و فقط مربوط به رفتارهای سازمانی و ارتباطی و چیزی هستند که ما در گام چهارم تحت عنوان گفتوگوی همگانی از آن یاد میکنیم. او به تجربه مثبت موجود در حوزه آب اشاره کرد و گفت: «وقتی تجربه مشابهی را پیش بردیم این فکر بود که مهندسان فهم اقتصادی و اجتماعی نداشتهاند و مثلا با سدسازی این بحران را ایجاد کردهاند و متقابلا درون دستگاههای اجرایی این حرف بود که درون آکادمی هم شناختی از مسایل ندارند که بشود کار را به آنها سپرد. این موضوع درون سه نهاد علمی مطرح شد انجمن جامعهشناسی، انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات، اندیشکده آب و نهاد چهارمی در دولت یعنی مرکز بررسیهای استراتژیک این موضوع را در سپهر عمومی طرح کردند. ۱۵ نشست درباره اینکه چطور باید مسأله آب را مطرح کرد و پوشش داد، برگزار شد با این موضوع که باید به مسأله آب چطور نگاه کرد. در جمعبندی این نشستها به این اصل مهم رسیدیم که هیچکدام از طرفین مسأله آب را درست نفهمیدهاند و دوقطبیهای بیحاصل به میان آمده است. نتیجهاش این بود امروز یک تصور واحد وجود دارد که مساله آب کجاست؟ و کجا باید به سراغ حل آن رفت و فراتر از شهرها باید مثلا به اصلاح الگوهای کشت و … هم توجه کرد.»
خانیکی گام پنجم را توجه به «بازاریابی اجتماعی» دانست که به دنبال تبدیل مفهوم اجتماعی به یک مفهوم قابل لمس و قابل مشاهده و برعکس یک تبدیل یک مسأله قابل لمس به مسأله اجتماعی است. خانیکی گفت که باید به این بیندیشیم که چطور میشود مسأله انرژی در نظام ترجیحات ارزشی ما قرار گیرد؟ و چگونه ترجیحات ارزشی این نباشد که هرکه از انرژی بیشتری استفاده میکند دارای ارزشهای بالاتری هم هست. به همه اینها ذیل عنوان بازاریابی اجتماعی میشود پرداخت.
خانیکی با اشاره به اینکه بازاریابی اجتماعی برای جوامع صنعتی مناسبسازی شده است گفت که در کنار آن در گام ششم باید به ارتباطات مشارکتی هم پرداخته شود که در ایران تجربه موفقی هم دارد: «جاهایی که با جلب مشارکت شهروندان به حل مشکلات پرداختهایم. تجربه مرحوم بهمنبیگی در راهاندازی مدارس عشایری قابل توجه است. چون راهحل سوادآموزی به عشایر به دنبال یکجانشین کردن عشایر بود و موفق هم نشده بود. بهمنبیگی با راهاندازی مدرسه در کوچ راهحل را خلق کرد و از مخاطب منفعل مشارکتکننده فعال میسازد».
خانیکی در پایان به گام هفتم پرداخت و گفت: «گام هفتم که هدف اصلی این جلسه است یعنی رسیدن به بهرهوری از درون تحول در درون فرهنگ، تحول در درون آموزش و تحول در دروون ارتباطات و تحول آگاهیها بیرون میآید. اینکه شهروندان را مصرفکنندگان منفعل ندانیم و مشارکتکنندگان فعال بدانیم تا سطح اعتماد و سرمایهاجتماعی افزایش پیدا کند و هدف ما مورد توجه قرار گیرد. گفتوگویی که از آن حرف میزنم یک امر تزئینی نیست. ذینفعان برسرمسائل مشترک حرف میزنند و به راه حل میرسند و باید به این موضوع توجه کرد.»