
زمینه : زنان
۱. دیروز اعظم طالقانی زن نامور دوران ما آبرومندانه تشییع و به خاک سپرده شد. نام او، هم یادآور میراث ماندگار طالقانی بود و هم تجسم میراثداری شایسته یک دختر همفکر و همراه برای پدری به بزرگی همه ایران. طالقانی سرمایهای نمادین است و آنچه دیروز تهران به چشم خود دید زندگی و زایندگی این میراث بود. چهرههای نامآشنای عرصه فرهنگ و اندیشه و سیاست تا آنجا آمده بودند که میشد دید هنوز آرمان و ایمان جان دارد و میداندار.
۲. اعظم طالقانی زنی کمنظیر بود که به تعبیر خود بار مسئولیت «یک رجل سیاسی» را بهخوبی به دوش گرفت. کیاست در دایره نظر و عمل او دامنههایی وسیع و درهمتنیده داشت. چشم به قدرت ندوخته بود اما در پی توانمند کردن هر شهروند منفرد و هر نهاد و شبکه مدنی و اجتماعی بود. او به قدرت بخشیدن به زن، به سازمان مردمنهاد ،به حزب، به رسانه و به شبکه نیکوکارانه میاندیشید و تمام توان خود را حتی روی صندلی چرخدار در این راه به کار میبرد. از نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب برای سامان دادن فعالیتهای زنان مسلمان نهاد ساخت و نشریه راه انداخت. وارد فعالیتهای آزادیخواهانه و مدنی شد و به کارآموزش پرداخت و حتی مهدکودک تأسیس کرد. شبکههای خیرخواهانه و نیکوکارانه شکل داد و بهطور خلاصه تفسیری عملی و موسع از سیاست ورزی را در تمام این سالها و دههها ارائه داد.
۳. اعظم طالقانی سرمشقی نمونه از نوآوری در سنت و سنت بخشی به نوآوری بود. ریشه در دینداری و انقلابیگری داشت درحالیکه سخت مقید به آزادی و عدالت و دموکراسی بود. دیروزش را هیچگاه از یاد نبرد و از مبارزه و مقاومت در برابر دیکتاتوری خودکامه نظام شاه هرگز احساس و اظهار پشیمانی و زیاندیدگی نکرد. اما پیوسته دغدغه مسائل جدید و نیازهای نوپدید زمانه را داشت و در اندیشه عرضه تصویری جذاب و روزآمد از دین ، انقلاب ، مبارزه و مقاومت بود. زنی انقلابی و آرمانخواه بود که با تمام وجود به اصلاحطلبی و کنشگری مدنی رسیده بود و به الزامات و سازوکارهای آن سخت وفادار بود.
۴. اعظم طالقانی در میان همه فعالیتهای خستگیناپذیر سیاسی و مدنی از اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن لحظهای غفلت نکرد. کمتر کسی از زبان او شکایت و بدگویی از دیگران را به یاد دارد. از نقد غافل نبود اما از دایره رواداری و انصاف او هیچکس حتی مخالفانش بیرون نمیماندند. به گفتوگو اعتقاد داشت و به انسان در هر مرتبه و مقامی بود حرمت میگذاشت. قدرت جمعکردن میان سطوح مختلف مسئولیت را داشت. با همان شور و اشتیاقی که برای احقاق حقی از حقوق اساسی و سیاسی شهروندان میدوید با عشق و رضایت به مراقبت از فرزند بیمارش مینشست. وجودش گنجایش ابعاد چندگانه را داشت و دریک زمان قادر بود بنا به وظیفه و نتیجه اخلاقی در چند میدان فعالانه حرکت کند.
۵. اعظم با همه دشواریها و تنگناهایی که با آن زیست، سخت امیدوار بود. ناامیدی و توقف در زندگی سرشار از تکاپوی او، جایی نداشت.
همین سه هفته پیش بود که در کمیته علمی همایش «طالقانی و زمانه ما» که بناست در ۲۲ و ۲۳ آبانماه جاری در تهران برگزار شود از من خواست که برای پرونده ویژه این شماره پیام ابراهیم که «سیاستورزی امیدوارانه» است مطلبی بنویسم. از دلیل انتخاب این عنوان پرسیدم. گفت: نمیتوان بدون امید در سیاست ماند. راست میگفت. چنانکه خود مصداق معنابخش سخنش بود.