
درک بهترجایگاه اجتماعی زنان، تنها در یک منظومه و مجموعه فرهنگی و سیاسی میسر است. برای دستیابی به نتیجه بهتر، باید تمام مولفههای تاثیرگذارمورد بررسی قراربگیرد. البته شما نمیتوانید حضورزنان را تنها به چند حوزه محدود کنید، به هرحال کسب مهارت گسترده توسط زنان، موجب شده تا جامعه شاهد حضور زنان در تمام عرصهها باشد. امکان دارد که بسیاری شاخص ارزیابی حضور زنان را تنها به حوزه سیاست و مدیریت محدود کنند اما این ارزیابی درست نیست و باید وسیعتر به این موضوع پرداخت. درحال حاضر، سوال اساسی و فراگیر برای بسیاری از زنان کشور مطرح شده که چرا درحق آنها اجحاف شده است؟بخشی از زنان اعتقاد دارند موقعیتی که در اختیار دارند، متناسب با شایستگی آنها نیست. به هرحال زنان برای کسب توانمندیها زحمت بسیاری را متقبل شدهاند. ازسوی دیگر امکان دارد که فارغ از زنان، کل جامعه به این نتیجه دست پیدا کرده باشد که چرا زنان از دستیابی به مقامات بالا محروم شدهاند؟ طرح این سوالات در مورد حقوق زنان، محصول تحولات اساسی است. شما این نکته را مدنظر قرار بدهید که اساسا درک حقوق در برابر تکالیف، حرکتی رو به جلو محسوب میشود. به هرحال زنان به درکی رسیدهاند که چیزهایی را ندارند و برای کسب آن باید تلاش کنند. به همین دلیل میتوان این خودآگاهی را تحرک اجتماعی و سیاسی دانست. این تحرک اجتماعی به صورت کلان بعد از انقلاب و به صورت خرد در دوره اصلاحات در بین زنان قابل مشاهده است. در چنین شرایطی، صورت مساله بسیار ساده میشود. به هرحال زنان نقشهای اجتماعی گستردهای را ایفا کرده و به نسبت رشدی که در آموزش عالی پیدا کردند انتظار دارند جایگاه بهتری در مدیریت جامعه داشته باشند. این انتظار با توجه به مهارتها و داشتههای بیشتر آنها زیاد نیست هرچند تاکنون محقق نشده است. به همین دلیل زنان توقع دارند در جایگاه مناسب سیاسی و اقتصادی حضور داشته باشند. با یک بررسی کوتاه میتوان دریافت که سطح مشارکت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی زنان ازسطح متوسط جامعه، بالاتر است اما به تناسب این مشارکت گسترده، قالبهای موجود در جامعه تغییر نکرده است و همچنان نگرش سنتی مانع شده است تا زنان در مقامات بالای مدیریتی قرار بگیرند. حل این مشکل در گرو متناسب شدن گفتمان غالب در جامعه به نسبت این تغییر و پذیرفتنشان، جایگاه و توانمندی زنان است. به نظر من نگرش و نگاه موجود باید اصلاح شود و در گام بعد تحت تاثیر تغییر نگرش غالب در جامعه، رفتار باید تغییر کند. به دنبال بهبود رفتارها، تحول ساختاری درجامعه به وجود خواهد آمد. این تغییرات باید در جامعه مورد توجه قرارگرفته و به رسمیت شناخته شود. چنین موقعیتی را باید برای جامعه، فرصت دانست و هرگز آن را تهدید ارزیابی نکرد. شما این نکته را مدنظر قرار بدهید که اگر زنان یک جامعه به توسعه و خودآگاهی رسیده باشند به ظرفیتهای کشور در زمینه توسعه افزوده میشود. امکان دارد که برخی این پیشنهاد را مطرح کنند که بهتر است برای زنان فضای بهتری در نظر گرفته شود. بخشی از راهبردها و راهکارها معطوف به این است که دولت و نهادهای حاکمیتی با اصلاح قوانین تلاش کنند تا فرصتی را برای حضور گسترده زنان فراهم کنند. در چنین شرایطی، مقررات حقوقی جدید میتواند به زنان کمک کند تا درجایگاه مناسب درجامعه قرار بگیرند. از سوی دیگر، برخی این پیشنهاد را مطرح کردند که بهتر است برای زنان سهمیهبندی جنسیتی در نظر گرفته شود تا این عقبماندگی جبران شود. سهمیهبندی جنسیتی میتواند میزان دسترسی زنان به سطح بالای مشارکت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را تسهیل و تسریع کند. در صورت تداوم اعمال سهمیهبندی جنسیتی، عدالت جنسیتی در جامعه برقرار میشود. در واقع حاکمیت با ایجاد این مولفه، شرایطی را ایجاد میکند که امکان رقابت برابر در جامعه بین زنان و مردان به وجود بیاید، به همین دلیل بسیاری از صاحبنظران از اعمال سهمیهبندی جنسیتی دفاع میکنند. هرچند بسیاری از مخالفان هم با اعمال سهمیهبندی جنسیتی مخالف بوده و بر این باور هستند که باید زنان خود برای کسب جایگاه برتر تلاش کنند.